ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتباد نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
همراه با موکب مهدى(ع)
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد
«در وجود امام قائم ما چند سنّت از سنّتهای پیامبران وجود دارد. یک سنّت از حضرت آدم و یکی از نوح و د یگری از ابراهیم و یکی از موسی و دیگری از عیسی و سنّتی از ایّوب و سنّتی از حضرت محمّد(ص)، امّا سنّت مأخوذ از آدم و نوح همان طول عمر است. سنّت از ابراهیم استتار زایمان و دوری از مردم میباشد. سنّت موسی همانا ترس و غایب بودن. سنّت عیسی اختلاف عقاید مردم درباره او. سنّت ایّوب گشایش پس از بلاهای الهی و سنّت مأخوذ از پیامبر اکرم(ص) قیام مسلّحانه است.»